جدول جو
جدول جو

معنی نیزه انداز - جستجوی لغت در جدول جو

نیزه انداز
(رُ طَ اَ)
نیزه افکن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ زَ / زِاَ)
رمح. نیزه افکنی. عمل نیزه انداز
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ / یِخوا / خا)
آنکه کوزه اندازد. رجوع به کوزه انداختن شود
لغت نامه دهخدا
(نِ گَهْاَ)
عبارت است از آن قدر مسافت که نگاه تا به منتهای آن تواند رسید. (آنندراج) :
من و نظارۀ خشتی که از بیگانه خوئی ها
در آغوش است و دور از یک نگه انداز می آید.
بیدل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در شاهد زیر ظاهراً به معنی نیمه تمام و اندک و مختصر آمده است:
یکی صید رهائی دشمنم آتش عنانی کو
که در قید کمند آرد به سعی نیم اندازم.
طالب (از بهارعجم و آنندراج)
لغت نامه دهخدا